با چه رویی به صورت عمو نگاه کنم؟

با چه رویی به صورت عمو نگاه کنم؟
بعداز عملیات کربلای ۴ بچه های گردان ۴۱۰ غواص به قرارگاه اهواز برگشته بودند وبه سوله گردان . چه سوله ایی وچه قرارگاهی ! هرکدام بی قراربه گوشه ای رفته وبه یاد عزیزانی بودند که تا چندروز قبل با هم بودند و حالا آنان شهید یا مفقود ویا مجروح شده اند و از آنان خبر خاصی ندارند.
بعداز عملیات کربلای ۴ بچه های گردان ۴۱۰ غواص به قرارگاه اهواز برگشته بودند وبه سوله گردان . چه سوله ایی وچه قرارگاهی ! هرکدام بی قراربه گوشه ای رفته وبه یاد عزیزانی بودند که تا چندروز قبل با هم بودند و حالا آنان شهید یا مفقود ویا مجروح شده اند و از آنان خبر خاصی ندارند.
ازجمله شهید رضا حسینی نژاد که هم خودش هم پدرش وهم دو پسر عموهایش در جبهه بودند؛ دو روز بعد ازعملیات بود که در قرار گاه خبر شهادت پسر عمویش محمد را به او وپدرش می دهند ؛ به او که به همراه شهید علی اسماعیلی در محوطه قرار گاه حضور داشتند پیشنهاد می دهیم که برای تشیع جنازه پسر عمو به رفسنجان بیاید . این شهید عزیز با حالت بسیار عجیبی وبا اندوه فراوان این جمله را می گویند:(( من رفسنجان بیایم وبگویم محمد شهید شده ، با چه رویی به صورت عمو وسایر پدران شهدا نگاه کنم؟ نه من می مانم ودر عملیات بعدی شرکت می کنم.)) واین گونه این شهید عزیز ماند و پانزده روز بعد در عملیات کربلای ۵ در کنار یار دیرینه اش شهید علی اسماعیلی به شهادت می رسد .
مگر كه پيك شهيدان زره رسيد امروز كه لاله ها همه سر بركشيده اند از خاك
صلا زدند بخوان فلـك شهـــــــيدان را ؛عجب مدار اگر دل بريده انـد از خــــــاك
راوی : علی حسینی نژاد