برادران آسماني (۱)

برادران آسماني (۱)
در همان نگاه اول جايي ويژه در دلت باز مي كردند ، دو برادر نوجوان گردان ۴۱۰ غواص را مي گويم رضا ( محمدرضا ) و مهدي صالحي .
همان برخورد اول كافي بود كه به عمق نجابت ، ادب و اصالت آنها و اينكه تربيت شده ي يك خانواده ي اصيل هستند پي ببري .
چهره ي مردانه ، قامت رسا و كشيده ي رضاي جوان و معصوميت و جذابيت و نوجواني مهدي ، هر تازه واردي را كه خيلي زود مي دانست اين دو رزمنده ي نجيب برادر هستند ، جذب خود مي كرد .
در همان نگاه اول جايي ويژه در دلت باز مي كردند ، دو برادر نوجوان گردان غواص۴۱۰ را مي گويم رضا ( محمدرضا ) و مهدي صالحي .
همان برخورد اول كافي بود كه به عمق نجابت ، ادب و اصالت آنها و اينكه تربيت شده ي يك خانواده ي اصيل هستند پي ببري .
چهره ي مردانه ، قامت رسا و كشيده ي رضاي جوان و معصوميت و جذابيت و نوجواني مهدي ، هر تازه واردي را كه خيلي زود مي دانست اين دو رزمنده ي نجيب برادر هستند ، جذب خود مي كرد .
شهيد محمدرضا ( رضا ) صالحي متولد ۱۲ مهر ماه ۱۳۴۶ و شهيد مهدي صالحي كه در تاريخ نهم ديماه ۱۳۴۷ در خانواده اي اصيل ، متدين ، معتقد و برجسته در رفسنجان به دنيا آمدند و به اقتضاي شغل پدر در شهرهاي رفسنجان ، كرمان ، زاهدان و يزد بزرگ شدند و تحصيل كردند .
رضا نخستين بار در ۱۵ آبان ۱۳۶۱ و زماني اندكي بيش از ۱۴ سال داشت به جبهه اعزام شده و در همان سال از ناحيه ي دست راست مجروح مي شود .
نخستين حضور مهدي در جبهه هاي نبرد هم در ۲۵ ارديبهشت ۱۳۶۱ همزمان با ( عمليات بيت المقدس ) زماني كه تازه وارد چهارده سالگي شده بود اتفاق افتاد ؛ هردو برادر در عمليات خيبر در جزيره ي مجنون شيميايي شدند و بعد از تشكيل گردان ۴۱۰ به فرماندهي شهيد حاج احمد اميني ، به اين گردان پيوستند .
اين دو سرو سرافراز ، سرانجام در تاريخ ۵ ديماه ۱۳۶۵ و در عمليات عاشورايي ” كربلاي ۴ ” به ديدار معشوق شتافتند و خون سرخشان آب هاي اروند و خليج هميشه فارس را گلگون تر كرد .
پيكر شهيد مهدي كه در ۱۸ سالگي به شهادت رسيد پس از تشييع در يزد ، در گلزار شهداي رفسنجان به خاك سپرده شد و پيكر رشيد شهيد رضا ، پس از ۹ سال مفقودي در سال ۱۳۷۴ به همراه دايي شهيدش(شهید سید جلال سجادی) از صحراي تفديده ي خوزستان بازگشت و در كنار برادر آرام گرفت .
بدون ترديد يكي از صحنه هاي ماندگار در ذهن تمامي رزمندگان گردان ۴۱۰ سيماي نجيب و دوست داشتني اين دو برادر بود كه در محضر پدري بزرگ و دامان مادري قهرمان پرور باليده و در اوج جواني در راه دفاع از دين و ميهن و اعتلاي اسلام و انقلاب به خاك غلتيدند .
آن فـرو ريخته گل هاي پريشان در باد كز پي جام شهادت همه مدهوشانند
يادشان زمزمه ي نيمه شب مستان باد تـا نگوينـد كـه از يـاد فراموشاننـد
عليرضا كاشاني