اخبار

براي وضوي بچه ها آب تهيه مي كرد

براي وضوي بچه ها آب تهيه مي كرد

شبها سرد بود و استخوان سوز ، سوز سرما تا مغز استخوانت نفوذ می کرد و سنگر با گرمای وجود خوبان ِغریب به خواب ناز فرو رفته بود . در آن تاریکی ، او آرام از جایش بلندمی شد و ازسنگر بیرون می رفت.

یک را ست به طرف دستشویی ها روانه می شد بعد از یک بازرسی سریع،آفتابه های خالی را در یک محل جمع می کرد و فاصله ی طولانی دستشویی ها تا تانکر آب را در چندین نوبت طی می کرد و آفتابه هایی راکه از آب پرکرده بود

شبها سرد بود و استخوان سوز ، سوز سرما تا مغز استخوانت نفوذ می کرد و سنگر با گرمای وجود خوبان ِغریب به خواب ناز فرو رفته بود . در آن تاریکی ، او آرام از جایش بلندمی شد و ازسنگر بیرون می رفت.

یک را ست به طرف دستشویی ها روانه می شد بعد از یک بازرسی سریع،آفتابه های خالی را در یک محل جمع می کرد و فاصله ی طولانی دستشویی ها تا تانکر آب را در چندین نوبت طی می کرد و آفتابه هایی راکه از آب پرکرده بود، در کنار دستشویی ها قـرار می داد و آنـجـا را کامـلا می شست .

او نمی خواست بسیجی ها وقتی برای نماز صبح از خواب بیدار می شوند، برای تهیه آب به سختی بیفتند. بعد از این کار تازه اول کار حاج احمد بود. به گوشـه ای می رفت و درتـاریـکی آسمان گم می شد، گاهی فقط صدای ناله هایش به گوش می رسید که عـاجزانـه حـضـرت حق را می خواند

راوی : مرتضی حاج باقری همرزم شهید

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × 5 =

همچنین ببینید
بستن
بستن
بستن