بقیه اش با خدا

بقیه اش با خدا
عملیات کربلای ۴، با وجود همه ی مراقبت هایی که شد، متاسفانه لو رفت. فرماندهان در انجام عملیات یا لغو آن تردید داشتند.
جلسه ای با حضور آقای هاشمی رفسنجانی در سنگر قرارگاه خاتم تشکیل شد. با موتور حاج قاسم را به جلسه بردم.
قرار شد اعضای جلسه با فرمانده ی گردان های خط شکن مشورت کنند. بنابراین برگشتم و علی عابدینی فرمانده گردان ۴۱۰ را با خود به جلسه آوردم.
عملیات کربلای ۴، با وجود همه ی مراقبت هایی که شد، متاسفانه لو رفت. فرماندهان در انجام عملیات یا لغو آن تردید داشتند.
جلسه ای با حضور آقای هاشمی رفسنجانی در سنگر قرارگاه خاتم تشکیل شد. با موتور حاج قاسم را به جلسه بردم.
قرار شد اعضای جلسه با فرمانده ی گردان های خط شکن مشورت کنند. بنابراین برگشتم و علی عابدینی فرمانده گردان ۴۱۰ را با خود به جلسه آوردم.
بحث ها شروع شد. فرمانده ی گردان ها نظر دادند تا اینکه نوبت به عابدینی رسید. وقتی آقای هاشمی درمورد انجام یا لغو عملیات سوال کرد؛ پرسید:
« حضرت امام (ره) چه گفته اند؟ »
آقای هاشمی گفت: « ایشان می فرماید کار را ادامه دهید.»
عابدینی بلند شد و گفت:
« ما رفتیم آماده شویم. تکلیف ما جنگیدن است. بقیه اش با خدا.»
راوی: مهدی شفازند