خاطرات مهربانيهاي او را نه تنها سنگرها ….

خاطرات مهربانيهاي او را نه تنها سنگرها ….
بين هيچ کدام از نيروهاي گردان فرق نميگذاشت. به همه يکسان احترام ميگذاشت حتي در تقسيم امکانات اين يکساننگري را رعايت ميکرد. هيچگاه به نيروهاي تحت امرش جسارت نميکرد، بهترين امکانات را براي آنها تهيه ميکرد…
خاطرات مهربانيهاي او را نه تنها سنگرها هنوز در ذهن خود نگه داشته اند بلکه دارخوين هم گاهي به مرور آن لحظات مي پردازد.
بين هيچ کدام از نيروهاي گردان فرق نميگذاشت. به همه يکسان احترام ميگذاشت حتي در تقسيم امکانات اين يکساننگري را رعايت ميکرد. هيچگاه به نيروهاي تحت امرش جسارت نميکرد، بهترين امکانات را براي آنها تهيه ميکرد…
خاطرات مهربانيهاي او را نه تنها سنگرها هنوز در ذهن خود نگه داشته اند بلکه دارخوين هم گاهي به مرور آن لحظات مي پردازد.
وقتي در منطقه دارخوين قرار شد گردان مکاني را براي استراحت پيدا کند،به چند ساختمان خشتي گلي رسيدند که تقريباَ مخروبه بودند. شايد بچهها ميترسيدند درون آنها استراحت کنند. اما دقيقاَ در کنار آنها مدرسهاي نسبتا َ بزرگ قرار داشت که صد البته از آن ساختمانهاي خشتي مخروبه بهتر بود.
همه منتظر بودند تا حاج احمد نيروها را درون اين دو مکان تقسيم کند. آنروز همه ديدند که او با خندهاي که به لب داشت مدرسه را براي اسکان بسيجيها اختصاص داد و اتاقهاي گلي را براي کادر و فرماندهي گردان در نظرگرفت.
(راوي: مرتضي حاج باقري)