درس جسارت در مقابل دشمن را از شهید رضا عباس زاده آموختم برای اولی

درس جسارت در مقابل دشمن را از شهید رضا عباس زاده آموختم
ن بار که در عملیات شرکت می کردم در گردان ۴۱۰ حضرت رسول به فرماندهی شهید رضا عباس زاده بودم صبح عملیات بدر عراقی ها هجوم گسترده ای را آغاز نموده بودند و هرگونه قایقی که قصد داشت از طریق آب راه های داخل جزیره مجنون به ما مهمات و نیرو برساند را می زدند.
برای اولین بار که در عملیات شرکت می کردم در گردان ۴۱۰ حضرت رسول به فرماندهی شهید رضا عباس زاده بودم صبح عملیات بدر عراقی ها هجوم گسترده ای را آغاز نموده بودند و هرگونه قایقی که قصد داشت از طریق آب راه های داخل جزیره مجنون به ما مهمات و نیرو برساند را می زدند.
مهمات بچه ها رو به اتمام بود و عراقی ها هم هر دقیقه بیشتر به تعدادشان افزوده می شد با گروهی از بچه ها و فرمانده گردان شهید عباس زاده کنار هم نشسته بودبم
سنگری در نزدیکی ما بود که احتمال می دادیم داخل آن مهمات باشد.
شلیک خمپاره های دشمن آنچنان زیاد بود که هر پرنده ای که در منطقه پر می زد آتشی از از خمپاره های دشمن در آن حوالی به زمین می خورد همه بچه ها به نوعی زمین گیر شده بودند.
در همین حال شهید رضا عباس زاده با یک چشم به هم زدن خود را به سنگر رساند و داخل سنگر پرید و بعد از چند ثانیه در حالیکه همه ما نگران او بودیم مشاهده می کردیم که با جعبه ای پر از فشنگ کلاش به بیرون سنگر پرید و به محض اینکه خود را به ما رساند چند خمپاره دشمن بصورت اتشباری منفجر شد و یکی از آن گلوله ها به سنگر خود و آن را با خاک یکسان نمود.
در آن لحظه به شجاعت این فرمانده دلیر احسن گفتم و درس جسارت در مقابل دشمن را از شهید رضا عباس زاده آموختم. روحش شاد.
راوی: علی طالبی نژاد