سرداران سپيده ، مادران خورشيد (۲)

سرداران سپيده ، مادران خورشيد (۲)
در پى يافتن ششمين ستاره به اسمان كوير خيره بودم كه خبر حزن انگيز يافتن پيكر مقدس صدو هفتادو پنج غواص جوان وعلي اكبرهاي دوران كه مظلومانه و بادست هاى بسته و در اوج عبوديت خداييشان در مسلخ عشق ودر جنايتى بهت اور توسط صداميان و حاميان نامردش بديدار معبود شتافته بودند را شنيدم…
سرداران سپيده ، مادران خورشيد (۲)
در پى يافتن ششمين ستاره به اسمان كوير خيره بودم كه خبر حزن انگيز يافتن پيكر مقدس صدو هفتادو پنج غواص جوان وعلي اكبرهاي دوران كه مظلومانه و بادست هاى بسته و در اوج عبوديت خداييشان در مسلخ عشق ودر جنايتى بهت اور توسط صداميان و حاميان نامردش بديدار معبود شتافته بودند را شنيدم.
و نگاهم دوباره به اسمان شهر پر ستاره ام رفسنجان و به عكسى كه سالهاست زينت بخش ورودى اين شهر است بر گشت، عكس شيران دلاور شهيد حاج احمد امينى فرمانده گردان غواص لشكر ثار الله وغواصان همراهش وبه ياد مادر مهربان و چشم به راه صبور و يكپارچه بانو حاجيه صغرى حاج بابايي مادر شهيدان حاج حسين و حاج احمد امينى دو شير بچه خطه دلاوران،لاهيجان رفسنجان افتادم انگاه كه گفته بود :
«حسين و احمد و همه بچه هاى من فداى يك تار موى اقا على اكبر و امام حسين »
و به ياد غواص شهيد حاج اكبر زمانى و حضور تقريبا مستمرش در جبهه و خاطراتى كه از غواصان وغواصى ودلاورى حاج احمدشيرغواصان ثار الله مى گفت افتادم وسرداران سپيده رفسنجان را دوباره مرور كردم از شهيد محمدحسين انصارى و على پور محمدى وعلي اسماعيلي تاحاج على محمدى ،عابدينى شهيد ان ميرزايي صابري وپرتوي تاشهيد مدافع حرم بادپا وديدم كه اين تنها ما دنيا طلبان هستيم كه در باغ رحمت و لقاء الله را بسته مى بينيم ،وگرنه براى انان كه جز براى رضاى خدا راهى نمى روند وبا چشم بصيرت دنيا را مى نگرند در همان در است و بر همان پاشنه مى چرخد و باز، باز است.
درى كه در خيبر و بدست حيدركرار اسدالله دلاور كنده شد تا پلى باشد براى عبور همه مظلومان تاريخ و غواصانى خدايي كه اوج عبودتيشان در عبور از ابهاى خروشان اروند و اروندهاى هميشه تاريخ به نمايش گذاشته شد.
يادمادران چشم براه وغواصان دلاور شب شكن ثارالله وهمه لشكر هاى نور در هميشه كرمان وايران جاودانه است
مظفر اسكندرى زاده