اخبار

سعادت جنگیدن در راهت

سعادت جنگیدن در راهت

شهید حسن محمد رضایی در سال ۱۳۴۰ در روستای صادق آباد رفسنجان پا به عرصه وجود گذاشت. روح پاک و بی آلایش وی در کانونی به رشد و بالندگی رسید که صداقت و صفا مهمترین مشخصه مردمان آن روستای کوچک به شمار می رفت…

سعادت جنگیدن در راهت

شهید حسن محمد رضایی در سال ۱۳۴۰ در روستای صادق آباد رفسنجان پا به عرصه وجود گذاشت. روح پاک و بی آلایش وی در کانونی به رشد و بالندگی رسید که صداقت و صفا مهمترین مشخصه مردمان آن روستای کوچک به شمار می رفت.

حسن دوران کودکی را با دوستانی که بعدا آنها هم به خیل شهیدان پیوستند گذراند و آنگاه وارد دبستان شد. سپس در مدرسه راهنمایی غزالی ادامه تحصیل داد سر انجام در دبیرستان شریعتی رفسنجان موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. وی در طول تحصیل در کارهای کشاورزی به پدر و برادران خود کمک می کرد. همینطور در مجالس مذهبی و محافل دینی نیز شرکت فعالی داشت. برای واجبات دینی خود اهمیت خاصی قائل می شد که از این جهت زبانزد اقوام و آشنایان بود. از این رو وی با احساسات دینی رشد یافت و مسائل اخلاقی و اجتماعی و سیاسی آشنا گشت. در سال آخر دبیرستان با اوج گیری انقلاب به صفوف انقلابیون می پیوندد. روزها در راهپیمایی و تظاهرات دوشادوش دیگر مردم مسلمان نقش فعالی داشت و شبها هم تا صبح اعلامیه ها و عکس های حضرت امام (ره) را به یاری دیگر دوستان در شهر و روستا پخش می کرد. چندین بار هم در حین نوشتن شعار بر روی دیوارهای شهر مورد تعقیب قرار گرفت اما موفق به فرار شد. در همان سال وی موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید و در آزمون تربیت معلم  پذیرفته شد و در مرکز تربیت معلم مشغول به ادامه تحصیل شد. پس از گذشت یکسال با اوج گیری درگیریها در کردستان، به آن منطقه عزیمت نمود و ۳ ماه در آن منطقه به مبارزه با ضد انقلابیون و دشمنان اسلام پرداخت. بعد از آن به رفسنجان آمد و سال دوم تربیت معلم را به اتمام رساند و موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم در رشته دینی و عربی گشت و جهت خدمت به منطقه محروم کهنوج اعزام شد. ولی باز هم روحیه ایثارگری و خدمت به مردم او را واداشت که یکی دوبار در هفته به بندر عباس برود و نوار و فیلم و عکسهای تبلیغاتی تهیه نماید و برای مردم روستای کهنوج بیاورد و آنها را بوسیله این فیلمها و نوارهای تبلیغاتی ارشاد کند.

پس ا زمدتی برای بار دوم به جبهه اعزام شد و این بار در عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان شرکت کرد و بعد از ۲ ماه به کهنوج برگشت و تدریس را از سر گرفت. بعد از مدتی مجددا به جبهه رفت تا در عملیات آزادسازی خرمشهر شرکت نماید و این بار بود که به عضویت بسیج سپاه در آمد و به خاطر برخورداری از استعداد اطلاعاتی، در گروه اطلاعات عملیات و شناسایی لشکر۴۱ ثارالله مشغول به کار شد

وی در بیشتر عملیات شناسایی تا عمق مواضع دشمن نفوذ می کرد و همانطور که در دفترچه خاطرات ایشان موجود است یک شب برای شناسایی به منطقه رفته و به اتفاق دوستان در حال شناسایی و خنثی کردن مین بودند که صدای چند عراقی را از سنگری به فاصله ۳ الی ۴ متری می شنوند و بعد هم شلیک چند منور. اما از آنجا که امدادهای غیبی همیشه پشت و پناه اسلام است، جان سالم بدر بردند و گزارشهای لازم را به فرماندهانشان رساندند. سرانجام درحین عملیات شناسایی به اتفاق دوست  و همسنگرش شهید زنگی آبادی در سحرگاه ماه رمضان مورخه ۴/۴/۶۱ بوسیله شلیگ گلوله توپ به فیض عظمای شهادت نائل آمد.

شهید حسن محمد رضایی در فرازی از وصیت نامه خود می گوید:

ای خدای بزرگ تو را به خوبان و پاکان درگاهت قسمت می دهیم که تاما را نیامرزیدی از دنیا مبر ای خدای مهربان تو را شکر می گویم که برای چندمین مرتبه سعادت جنگیدن در راهت را به من عطا کردی. ای خدای عز و جل تو نیک می دانی که تنها برای تو و یاری دین تو قدم در این راه گذاشته ام. پس ای مهربانترین مهربانان تو را به مقربان درگاهت و دماء شهداء فوز عظیم شهادت را نصیب من بگردان که همیشه از مردن در بستر هراس داشتم

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده + هجده =

همچنین ببینید
بستن
بستن
بستن