اخبار

ششمین همایش رزمندگان گردان ۴۱۰ غواص

 ششمین همایش رزمندگان گردان ۴۱۰ غواص

ششمین همایش رزمندگان گردان ۴۱۰ غواص با حضور رزمندگان گردان‌های غواص۴۱۰ و۴۰۸؛ تخریب و اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله به میزبانی گردان ۴۰۸ غواص برگزار شددر این همایش که در محل مرکز بین المللی علوم پیشرفته(هایتک) کرمان برگزار شد

ششمین همایش رزمندگان گردان ۴۱۰ غواص

ششمین همایش رزمندگان گردان ۴۱۰ غواص با حضور رزمندگان گردان‌های غواص۴۱۰ و۴۰۸؛ تخریب و اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله به میزبانی گردان ۴۰۸ غواص برگزار شد

در این همایش که در محل مرکز بین المللی علوم پیشرفته(هایتک) کرمان برگزار شد؛ حمید شفیعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و فرمانده گردان ۴۰۸ ،ضمن گرامیداشت یاد و خاطره‌ی شهدا اظهار داشت: این جمع؛ جمع مستان است و از خدا بخواهیم ما را از بلایای دنیایی حفظ نماید و با عمل شایسته به گونه‌ای زندگی کنیم که آن دنیا شرمنده اعمال خود نباشیم

برادر حسن حسنی از واحد اطلاعات عملیات لشکر ثارالله  با بیان خاطره‌ای از شهید حسینعلی عالی گفت: در والفجر ۸ اولین شبی که برای شناسایی به نحر بلامه رفتیم این بزرگوار ضمن رفت و برگشت توضیحاتی از منطقه به من دادند و من در برگشت دو رکعت نماز شکر خواندم، بعدازظهر روز بعد به همان جا رفتیم و حسینعلی به من گفت؛ حسن دیشب کجا رفتیم؟ من دوربین را ۵۰-۶۰ درجه اشتباه تنظیم کردم، یک پس گردنی از او خوردم و یکی هم از دوربین که چرا درست دقت نکردم و جان بچه‌ها را به خطر می‌ندازم.

وی در ادامه افزود: یکبار هم قرار بود برای شناسایی آقای امینی را برای آشنایی با منطقه ببریم وقتی ایشان را بردیم اصرار داشت ریزه‌کاری‌ها را بداند و استدلالش این بود که می‌خواهد تا در هنگام انجام عملیات جان کسی به خطر نیفتد.

عضو انجمن حمایت از قربانیان شیمیایی افزود: در مراوده با بر انجمن‌های ضد جنگ دنیا می‌توانیم برخی از دردها و مشکلات جانبازان شیمیایی را بیان کنیم و شبکه ارتباطی بین نسل‌های جوان و رزمندگان ایجاد کنیم.

در ادامه حجت الاسلام  اسلامی از گردان ۴۱۰ که بیسیم چی شهید علی عابدینی بوده به بیان خاطره‌ای از عملیات کربلای ۴ و شهید محمد قنبری پرداخت و جمع حاضر را به فیض رساند. همچنین برادر محمود حاجی زاده رزمنده گردان ۴۱۰ به ذکر خاطره پرداخت.

حاج مرتضی حاج باقری فرمانده واحد تخریب لشکر ثارالله با ذکر خاطره‌ای از سردار شهید احمد کاظمی اظهار داشت: بعد از دفاع مقدس ی روز سردار کاظمی را در فرودگاه دیدم که ضمن احوالپرسی به من گفت: مواظب دستت هستی؟ گفتم گاهی عصب‌های دستم اذیت می‌کند او گفت نه مواظب باش دستت را با پست؛ خانه؛ مقام و موقعیت عوض نکنی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 + نوزده =

همچنین ببینید
بستن
بستن
بستن