اخبار

علی آقا

علی آقا

۱-بعد از عملیات کربلای چهار وقبل از عملیات کربلای پنج، ماشین از جاده رفته بود بیرون و واژگون شده بود. بدن علی آقا بیش‌تر از همه زخم برداشت؛ سرش هم شکافت.

در بیمارستان که دیدمش، نشسته بود روی تخت و دکتر داشت در همان حالت زخم سرش را می‌دوخت. یک‌دفعه دست دکتر را گرفت و گفت: آقای دکتر! نمی‌خواهد زیاد زحمت بکشید. طوری بخیه بزنید که ده-دوازده روز کار کند. این سر چند روزی بیش‌تر در بدن من نیست؛ برای همین نمی‌‌خواهد زیاد وقت بگذارید و روی آن کار کنید…

علی آقا

۱-بعد از عملیات کربلای چهار وقبل از عملیات کربلای پنج، ماشین از جاده رفته بود بیرون و واژگون شده بود. بدن علی آقا بیش‌تر از همه زخم برداشت؛ سرش هم شکافت.

در بیمارستان که دیدمش، نشسته بود روی تخت و دکتر داشت در همان حالت زخم سرش را می‌دوخت. یک‌دفعه دست دکتر را گرفت و گفت: آقای دکتر! نمی‌خواهد زیاد زحمت بکشید. طوری بخیه بزنید که ده-دوازده روز کار کند. این سر چند روزی بیش‌تر در بدن من نیست؛ برای همین نمی‌‌خواهد زیاد وقت بگذارید و روی آن کار کنید…

۲- از بیمارستان آمد به مقر گردان وقتی که‌با سر باند پیچی شده‌ی علی آقا روبرو شدیم قضیه را تعریف کرد

بلافاصله به اطاق کاهگلی محل استراحتمان رفتم و کلاهی به رنگ مشکی که قبلاً مشهد خریده بودم آورده و تقدیم علی آقا کردم. با خوشحالی هدیه‌ی ناچیزم را پذیرفت و آن را بر سر و روی باند سفید رنگ گذاشت تا معلوم نشود تصادف کرده .

شب عملیات کربلای پنج هنوز کلاه مشکی را بر سر داشت تا اینکه …. .”

راوی : جلیل شعبانی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفت + چهارده =

همچنین ببینید
بستن
بستن
بستن