لباسهای خیس بچه ها را تن آنها بیرون مي آورد

لباسهای خیس بچه ها را تن آنها بیرون مي آورد
آدم عجیبی بود .خوش برخورد و پرجاذبه . هیچگاه لحظات با او بودن را نمی توان فراموش کرد دوست داشتنی بود و تو دل برو .
آن روز وقتی بچه ها بعد از یک تمرین سخت و طاقت فرسا به سنگر برگشتند ، از فرط خستگی همین که روی زمین دراز کشیدند ، به خواب عمیقی فرو رفتند .
آدم عجیبی بود .خوش برخورد و پرجاذبه . هیچگاه لحظات با او بودن را نمی توان فراموش کرد دوست داشتنی بود و تو دل برو .
آن روز وقتی بچه ها بعد از یک تمرین سخت و طاقت فرسا به سنگر برگشتند ، از فرط خستگی همین که روی زمین دراز کشیدند ، به خواب عمیقی فرو رفتند .
سکوت همه ی سنگر را فرا گرفته بود که حاج احمد وارد شد ، همه دراز به دراز خوابیده بودند . در کنار بچه ها یک به یک زانوزد و آرام و آهسته لباسهای خیس را از تن آنها بیرون آورد. پتو های کنار سنگر را روی آنها انداخت و از سنگرخارج شد . بارها دیده شده بود که این کار را انجام داده .
راوی : عباس عسکری