اخبار

مسئولیت بسیجی بودن

مسئولیت بسیجی بودن

آخرین سخنان غواص شهید احمد پاسبان رزمنده دلاور گردان ۴۱۰

بسم الله الرحمن الرحیم

خانواده عزیزم اکنون که دارم این نوار را پر می کنم ساعت ۸ شب ۳۰/۹/۱۳۶۵ است .ما الان داریم ساکها را تحویل می دهیم به تعاون تا انشا الله آماده بشویم برای عملیات و به همراهمان بار و بنه زیادی نداشته باشیم. ما دو یا سه شب دیگر بیشتر به عملیات نداریم…

مسئولیت بسیجی بودن

آخرین سخنان غواص شهید احمد پاسبان رزمنده دلاور گردان ۴۱۰

بسم الله الرحمن الرحیم

خانواده عزیزم اکنون که دارم این نوار را پر می کنم ساعت ۸ شب ۳۰/۹/۱۳۶۵ است .ما الان داریم ساکها را تحویل می دهیم به تعاون تا انشا الله آماده بشویم برای عملیات و به همراهمان بار و بنه زیادی نداشته باشیم. ما دو یا سه شب دیگر بیشتر به عملیات نداریم ؛من در باره «کالک»(نقشه) عملیاتی تا آن حدی که توجیه شدم می دانم که باز گشتی در کارم نیست. باز گشتی در کار هیچ کدام از ما ها نخواهد بود . منطقه جوری است که شاید دیگر اصلا نتوانیم ما بر گردیم و شاید جنازه من به دست شما نرسد اما از شما یک چیز می خواهم صبر و استقامت و برد باری. من برای خودم مهم نیست که چه مسئله ای ،برایم به وجود می آید و چطور می شود در این جریان من خودم را فدای اسلام می کنم .امید وارم اسلام مرا قبول کند در عین حال از حضرت فاطمه زهرا (س) می خواهم در این عملیات به ما پیروزی عطا فرماید .ما سختی های زیادی پیش از جریان این عملیات کشیده ایم در آب های سردی می رفتیم که پهلویمان درد می گرفت ولی لب به سخن نمی آوردیم ،وقتی مرخصی آمده بودم شما می دانستید که کلیه هایم درد گرفته اینها همه اش دلیلش این بود که آب سرد بود ،آب تمیز نبود، ما توی آن کار می کردیم تا انشا الله خودمان را آماده کنیم و ضربه نهایی را در چنین شب هایی بر دشمن بزنیم .ما می خواهیم برویم تا افتخاری دوباره برای اسلام کسب کنیم ،مادر جان می دانم زحمات زیادی برایم کشیدی .می دانم تو برایم زحمت کشیدی اما من کوتاهی کردم ،قدر زحمات تو را ندانستم .جهالت به خرج دادم .

مادر ببخش مرا .مادر عزیز از وقتی که خودم را شناختم سعی کردم در جبران زحمات شما برایم اما مادر من ،زحمات شما برای من آن قدر زیاد است که من حتی نمی توانم گوشه هایی از آن را جبران کنم .همان چیزی که من به عنوان پسرتان برایتان می گویم ،اینها همه در لحظات آخر عمر که شما انشا الله از من راضی باشید و خداوند جهاد من را در راه خودش قبول کند و من جزء شهدای گردان و جزء شهدای اسلام قبول کند و با شهدای کربلا محشور کند .حا لا برای گذشتن از تقصیراتم خدمت شما عرض می کنم مادر عزیزم دست بوست هستم .مادر عزیزم به پایت می افتم ،پایت را می بوسم .مادر عزیزم شما را خیلی دوست دارم از ته دل ,اما الان تکلیف بر من این است که بروم مبارزه کنم. مادرم اگر در عملیات پیروز نشویم برایم مهم نیست چون ما می خواهیم تکلیف خودمان را انجام دهیم تکلیف هم یا به شهادت یا به پیروزی ختم می شود .

امید وارم مرگ واقعی ما شهادت باشد. از حضرت فاطمه می خواهم که به شما صبر عطا کند .داغ پسر خیلی سخت است .برای من هیچ مهم نیست چرا که ابا عبد الله در صحنه های کربلا جوانهایش را داد .زینب آنقدر صبر و استقامت را برای خودش تحمل کرد .بله زینب را به اسیری بردند .زینب تحمل کرد .مادرم من حا لا فرزند تو ام ودر راه اسلام می روم .من امانتی بودم در دست تو .مادرم هیچ کس عمر جاوید نکرد و من هم نخواهم کرد ولی دوست دارم مرگم شهادت باشد و در اینجا مادر جان در آخرین لحظات زندگی که همین طور سپری می شود از شما حلالیت می طلبم .امید وارم من ،فرزند حقیرتان را حلال کنید

قسمتی از وصیت نامه غواص شهید احمد پاسبان

برادرم !مسئولیت بسیجی بودن خیلی سنگین است و همه کس از عهده آن بر نخواهد آمد .سعی کنید که همواره راستگو ،صدیق و درستکار باشید و کوشش کنید که یاوران خوبی برای رهبر انقلابمان باشید و از شما می خواهم تمام قدرتتان را جهت حفظ انقلاب صرف نمایید و لحظه ای خستگی به خود راه ندهید، چرا که انقلاب هنوز به پیروزی نهایی نرسیده است و پیروزی نهایی ما با گذاردن نماز در بیت المقدس به ثمر می رسد .در ضمن این نیز همیشه یادتان باشد که دعا برای پیر جماران را فراموش نکنید و در نماز هایتان همیشه به این رهبر عالم اسلام دعا نمایید به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی .

پی نوشت : شهید احمد پاسبان در تاریخ ۳/۱۰/۶۵ در عملیات کربلای۴اسمانی شد وپیکر مطهرش بعد از یازده سال به میهن اسلامی بازگشت ودر زادگاهش شهر زاهدان به خاک سپرده شد

روحش شاد

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × پنج =

همچنین ببینید
بستن
بستن
بستن