اخبار

مگر ما برای انقلاب چه کرده ایم که حقی هم گردن انقلاب داشته باشیم ؟

مگر ما برای انقلاب چه کرده ایم که حقی هم گردن انقلاب داشته باشیم تازه از جبهه جنوب آمده بود و در حالی که یک پایش تیر خورده بود .قرار بود از زاهدان به اصفهان برویم .با جراحت او سفر برایمان خیلی سخت بود زیرا تا اصفهان چندین بار باید ماشین عوض می کردیم .از زاهدان به کرمان بعد به رفسنجان و بعد به یزد و دو روز بود که در راه بودیم و خیلی خسته

تازه از جبهه های جنوب آمده بود و در حالی که یک پایش تیر خورده بود .قرار بود از زاهدان به اصفهان برویم .با جراحت او سفر برایمان خیلی سخت بود زیرا تا اصفهان چندین بار باید ماشین عوض می کردیم .از زاهدان به کرمان بعد به رفسنجان و بعد به یزد و دو روز بود که در راه بودیم و خیلی خسته .دیگر طاقتم داشت تمام می شد .گفتم :بابا تو مجروح جنگی هستی راحت می توانی بی نوبت بلیت بگیری .برو از حقت استفاده کن .او می گفت :مگر ما برای انقلاب چه کرده ایم که حقی هم گردن انقلاب داشته باشیم. در حالیکه رضا منتظر اتوبوس بود ناگهان چشمم به یکی از برادران کمیته افتاد و موضوع را به ایشان گفتم . او خیلی زود برایمان بلیت تهیه کرد .وقتی سوار اتوبوس شدیم به رضا گفتم که چگونه تهیه کرده ام ناراحت شد و گفت :حیف نیست که آدم برود تیر بخورد و پایش را از دست بدهد برای اینکه مثلا یک بلیت بی نوبت به دست بیاورد .من فکر می کنم ارزش انسان بیشتر از این حرفهاست

به گلستان شهدا رفته بودیم .سینه اش مدام صدا می کرد. گفت: من می دانم که شهید می شوم . با ناراحتی گفتم :کجا برادر ،ما حا لا حالا به وجود نازنینت احتیاج داریم .او متواضعانه سر به زیر انداخت ،با نگاه گوشه های قبرستان را می کاوید ،گویی دنبال چیزی می گشت .

پرسیدم :رضا جان دنبال چه می گردی ؟گفت :دنبال جای خالی با تعجب گفتم :برای چه ،و او با دست کنار قبر شهید صغیرا را به من نشان داد و گفت :اینجا مناسب است .ان شا الله مرا اینجا خاک کنید تا هر کی برای برادر صغیرا فاتحه خواند مرا هم مستفیض کند .

شهید رضا موذنی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × 4 =

همچنین ببینید
بستن
بستن
بستن