نفس مطمئنه ولقای یار

نفس مطمئنه ولقای یار
تیربارچی عراقی بالای تپه مشرف به پنجوین ، ناجوانمردانه مقاومت می کرد ، داشت بچه های گردانش را مانند برگ خزان بر زمین می ریخت
بچه ها کپ کرده بودند هر کس سرش را بالا می آورد رگبار گلوله را به سویش سرازیر می کرد چاره ای نبود سردار تمام قد ایستاد …
نفس مطمئنه ولقای یار
تیربارچی عراقی بالای تپه مشرف به پنجوین ، ناجوانمردانه مقاومت می کرد ، داشت بچه های گردانش را مانند برگ خزان بر زمین می ریخت
بچه ها کپ کرده بودند هر کس سرش را بالا می آورد رگبار گلوله را به سویش سرازیر می کرد چاره ای نبود سردار تمام قد ایستاد، آرپی چی را به سوی سنگر تیربارچی نشانه گرفت زیر لب زمزمه کرد ” وما رمیت اذرمیت ولکن الله رمی ”
همین که آمد ماشه را بچکاند رگبار گلوله دوشکا به شکمش اصابت کرد قد رشید علمدار گردان حسین ابن علی علیه السلام خم، رکوع عاشقانه اش تبدیل به سجود شد به آرامی صورت بر خاک گذاشت و زیر لب، آهسته نجوا کرد السلام علیک یا ابا عبدالله
بچه ها دیدند سردار نقش بر زمین شد یکی برخاست تیربارچی را هدف گرفت فریاد الله اکبر بسیجی هایش بلند شد سردار نیز با صدای ضعیفی الله اکبر گفت
انگار سردار دو نیم شده بود تپه فتح شد ولی مهدی هنوز زنده بود به او گفتند تپه فتح شد لبخند رضایت بر لبانش نقش بست نگاهی به آسمان کرد فوج ملائک را دید که هلهله کنان ورقص کنان به سویش می آیند بال در بال ملائک گشود و پرواز را آغاز کرد هر چه بالاتر می رفت می دید که چقدر ما زمینیان حقیریم همراه ملائک رقص کنان و هلهله کنان طبقات آسمان را پیمود به بهشت مخصوص خداوند که رسید، فرشتگان به او بشارت دادند سردار از این لحظه عندربهم یرزقون هستی.
روحمان با ذکر صلواتی نثار روح مطهرش شاد
پی نوشت : سردار شهید مهدی هنری فرمانده رشید گردان ۴۱۴ حسین ابن علی جمعی لشگر ثارالله در عملیات والفجر چهار بال در بال ملائک گشود وداغ هجرانش را تا ابد بر دل ما نهاد
فایل ضمیمه
فایل ضمیمه نفس مطمئنه ولقای یار